یار دبستانی من
سلام پسری من. محمد سجاد عزیزم، این روزا تو شدی یار دبستانی من. ببخش اگه اذیت می شی. ولی ناچارم این روزا تو رو با خودم ببرم دانشگاه تا به جاش وقتی که اومدی پیشم بتونم با خیال راحت یک ترم به اضافه یک تابستون، خونه پیشت بمونم. البته سعی می کنم توی دانشگاه خیلی کم راه برم. بابایی هم که حسابی سنگ تموم گذاشته . منو با آژانس می فرسته دانشگاه و موقع برگشتن هم خودش میاد دنبالم. ممنون بابایی که به فکر راحتی من و مامانی هستی (به نقل از پسر طلا). اما پسرم دیدی دیروز چه افتضاحی به بار اومد؟ باور کن من بی تقصیر بودم. آخه کلاس خیلی گرم بود. من هم نمی دونم چرا این روزا اینقدر به گرما حساس شدم و اگه توی همچین شرایطی بمونم، حالت ت ه و ع می گیرم. دیر...
نویسنده :
فاطمه - مامان محمدسجاد
18:17