نیمی از اه به پایان رسید
سلام پسر عزیزم. امروز اومدم بهت مژده بدم که خدا رو شکر نصف راه با هم و به سلامتی طی کردیم. دعا کن نصف باقیمونده رو هم بتونیم همینجوری پشت سر بذاریم و تو زودتر بیای تو بغل مامانی و بابایی. این 20 هفته که روزهای خوبی بود ... از اون روزهایی که استرس حضورت توی شکمم رو داشتم و نمی دونستم اولین سلول هات درست سر جاشون تشکیل شده یا نه، تا اون روزی که صدای قلبتو برای اولین بار شنیدم و انگار دنیا رو بهم دادن. از اون روزایی که ویارم شروع شد و روز به روز بدتر شد تا جایی که بعضی وقت ها از گرسنگی و دلتنگی گریه می کردم تا اون روزایی که بابایی رو به زور راضی می کردم تا بریم و لباس های خوشگل توی سیسمونی فروشی ها را ببینم و ذوق...