آی بازی بازی بازی
این روزا محمد سجاد خیلی گل تر شده. خودش می شینه و با اسباب بازی هاش حسابی سرگرم می شه و اجازه می ده که من هم کنارش بشینم و به درسام برسم. البته باید هر از گاهی توی بازیش ابراز وجود کنم وگرنه حسابی شاکی می شه.
بازی کردنش حسابی منو جذب خودش می کنه. اوایل فقط اسباب بازی هاش رو می گرفت و به مدت طولانی ،تند تند این ور و اون ور اسباب بازی رو نگاه می کرد. فقط همین.
حالا یاد گرفته علاوه بر اون اسباب بازی هاش رو پرت کنه. یا وقتی یه سبد پر از اسباب بازی براش می ذارم . سریع همه رو خالی می کنه و کلی هم از این کارش کیف می کنه. یه نمونه پرتاب اسباب بازی:
البته وقتی پای مهر و تسبیح وسط بیاد دیگه هیچ کدوم از اسباب بازی ها براش اهمیت نداره.
یکی از سزگزمی های مهم محمدسجاد کشیدن مو و گوش باباشه (دوره زمونه برعکس شده) . یا وقتی بالا می گیریمش پاهاش رو به صورت دوچرخه تند و تند حرکت می ده. دیروز هم رفته پارک و خودش با خودش الاکلنگ بازی کرده. اول یه طرف رو با پاش فشار می داد می رفت پایین . بعد بنده ایشون رو می بردم اون ور الاکلنگ تا اون ورو فشار بده بره پایین. اون قدر هم از این کار خوشش اومده بود که با جیغ زدنش نمی ذاشت از الاکلنگ فاصله بگیریم. البته بعدش یه مقدار هم سرسره بازی کرد.