پسر عزیزم ، محمد سجادپسر عزیزم ، محمد سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

محمد سجاد، موهبت الهی

عجب وروجکی داریم ما!!!

1392/3/5 0:06
253 بازدید
اشتراک گذاری

امروز بعد از ظهر که برده بودمت پارک مثل هر روز، داشتم بچه ها رو نگاه می کردم تا برگشتم دیدم این کارو کردی

پاتو گرفته بودی ببری سمت دهانت ، جورابش اومده بود، خودش برگشته بود. داشتی جورابتو با لذت می خوردی.

 

بعد از این صحنه هم  برای اولین بار دیدم  پاتو تا نصفه برده بودی توی دهان و داشتی ملچ ملچ کردی.

می خواستم بخورمت اون لحظه، حیف که توی پارک بودیم. (تا اومدم دوربینو بیارم بیرون، صحنه رو به هم زدی، حیف شد ، صحنه گوجه سبز مزه ای  بود برای من)

آخه شما چقدر شیرین عسلی پسرم؟قلب

 

امروز اون قدر پا و جوراب و پستونکتو با ولع می خوردی که خانم های توی پارک بهم گفتن حتما گرسنشه!

به این میگن یک آبرو از مامان ریزی حسابی. مگه من برات کم گذاشته بودم پسرم که این کارارو ، اون هم توی پارک انجام دادی؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

الهام ما مان پارسا
5 خرداد 92 0:17
سلام من انلاینم
البته اگه دوس دارین گپ بزنیم؟


من دارم پیام می ذارم. شما میبینید؟
الهام مامان آوینا
5 خرداد 92 0:36
فاطمه جوووووووووون مواظب باش.. اینجور که بوش میاد(محمدسجاد پاهاشو می خوره) معلومه که تاش (خواهری یا برادری )را می خواد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

یادش بخیر اوینا اینکار را خونه مادر همسرم انجام می داد بعد عزیز همسرم گفت الهام جوووووووووووووون مواظب باش اوینا تاش را می خواد....




نگو...............

من با پسرم صحبت کردم که حالا حالاها از این خواسته ها نداشته باشه. ناسلامتی چهارسال از درس ما مونده.


مامان امیرحسین
5 خرداد 92 1:01
روز به روز با صحنه های خوردنی تری آشنا می شی، مامان خانم


پس باید پیشاپیش برم تو کار رژیم.
مامان محمدمهدی
5 خرداد 92 8:38
ای جانم
خب خانوما راست گفتن دیگه بچه مون گرسنه بوده
راستی گفتید که هر روز میبریدش پارک! خواستم بگم مراقب باشید عادت نکنه به هر روز پارک رفتن.آخه اونوقت خودتون خیلی اذیت میشیدا.بچه ها خیلی تیزن و میفهمن.
اولش آدم خیلی ذوق داره و بچه رو بیرون میبره اما یروزایی پیش میاد که نمیتونه و از توانش خارجه اونوقت بچه بهونه گیری میکنه مخصوصا که ماه رمضان هم در پیشه و امکان اینکه هر روز ببریدش کمتر میشه.
تورو خدا ببخشید اگه حرفام ناراحتتون کرد.بی غرضه و فقط از تجربه م گفتم


چرا ناراحت بشم؟ از مزایای داشتن دوستای خوب همینه که از تجریبات همدیگه استفاده می کنیم.
درست می گید شما، خودم هم به این مساله فکر کرده بودم و دنبال یک راه حل بودم. ولی چه می شه کرد با این خونه های کوچولو و بی در و پنجره این شهر؟ دل بچه که جای خود دارد، دل مامان هم می گیره بعد از ظهرها.
الهام
5 خرداد 92 11:54
فاطمه جون خوب خانومه راست ميگه!!يه چيزي بده بچه بخوره!!

عزيزم!!
مثل پسر ما چه ژستي گرفته!!
بچه ها عاشق ددر ن!!


مساله اینه که مامان ها هم عاشق ددرن. چه شود.
آزاده
5 خرداد 92 13:04
ای جان ...


سلام سلام . خاله با امتحانا چی کار می کنی این روزا؟
زینب السادات(مامان تسنیم)
5 خرداد 92 14:40
این گل پسری که ما دیدیم مثل اینکه عادت داره جلوی بقیه دستی پایی جورابی و...چیزی بخوره همه فکرکنن گشنه است
شایدم جورابش خیلی خوشمزه بوده
فکرکنم تو یه سنی بچه ها پاشون را کشف میکنن میخورن!!!یادمه تسنیم هم که یه موقع هایی پاشو میخورد همه میگفتن خواهر برادر میخواد من از ترسم تا پاشو میبیرد سمت دهنش میکشیدم کنار حواسش را پرت میکردم...انگار باورم شده بود


می بینی تو رو خدا. البته جورابش که خیلی خوشمزه بوده.
از مامان آوینا هم شنیدم اینو. منو بگو کلی ذوق کردم. این دفعه باید سریع پاشو بکشم بیرون تا مجبور نشدم از دانشگاه انصراف بدم.
دونفرونصفی
5 خرداد 92 16:07
بنام خدا
سلام خانمی
خوبی ؟ پسر گلت خوبه ؟
ممنون سر زدین از اشناییتون خوشوقتم
تو این روزای عزیز برامون دعا کن


سلام ممنون . من هم خیلی خوشحال شدم از آشنایی با شما. شما هم خیلی مارو دعا کنید. این روزهای شمارو خیلی دوست دارم. خیلی حس خوبیه. میام پیشتون. بیاین پیشمون
آزاده
5 خرداد 92 16:18
تاریخ امتحانا تغییر نکرده، از اول تیر شروع میشه، منم که میشناسی تا اون موقع درس خبری نیست :دی


الان که قرار نیست تغییر کنه عزیزم. شما اگه نرسیدی درس ها رو بخونی، سریع بعد از انتخابات بچه ها رو خبر می کنی و در دانشگاه آشوب به پا می کنی و خواهی دید که امتحان ها عقب خواهد افتاد. کمک خواستی خبر بده
مطلع عشق
6 خرداد 92 23:43
سلام مامان خانم........
خییییییییییییییلی گل پسرتون نمک داره
مـــــــــا شـــــــــاءالله.........

عزیزم شما دعوت شدید به یه بازی وبلاگی....
اگه بفرمایید خوشحال میشیم....



متشکرم. انشاالله. جواب هارو نوشتم. در اولین فرصت منتشر می کنم
الهام مامان آوینا
7 خرداد 92 15:16
تو نی نی گپ انلاینید ولی چرا جواب نمیدید؟


ببخشید اون موقع محمدسجاد صدام کرد ، رفتم سراغش
مامان زهرا
8 خرداد 92 5:05
مامانی طهورا
11 خرداد 92 10:29
ماشششششششاله
خدا حفظش کنه


سلام خوش اومدید به وبلاگ پسرم.