پسر عزیزم ، محمد سجادپسر عزیزم ، محمد سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

محمد سجاد، موهبت الهی

گفتگوی محمدسجاد و مامانی

1391/11/27 14:08
248 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم چند وقتیه، هر وقت حسابی سر حال باشه، مثلا وقتی تازه غذا خورده باشه یا تازه از خواب پا شده باشه، شروع می کنه به صحبت کردن با هر کی کنارش باشه. یکی از گفتگوهای من و پسرم رو می تونید از همین جا گوش کنید. تذکر می دم که "لطفا با اسپیکر روشن وارد شوید" (به نقل از مامان فاطمه حسنای نازنین).

البته در این گفتگو مامان به روش پانتومیم داره با پسرش صحبت می کنه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

آزاده
27 بهمن 91 20:02
ولی من با اسپیکر روشن هم وارد شدم بازم چیزی نشنیدم


حتما فلش پلیر نصب نداشتی خانم دکتر. من متن گفتگو رو براتون می نویسم:
محمد سجاد: آگ اونغی... غی... ای... اونغی ... آگو .. اهه اهه اهه آنغو
علامه کوچولو
28 بهمن 91 16:51
الاااااااااااااااااااااااااهی جوووووووووووووونم منم کلی فیلم دارم از محمدباقر‌که هربار میبینم کیف میکنم
خانومی
29 بهمن 91 12:58
اون گزینه رو که تو کادر بهت میده کپی کن تو پست مورد نظر عزیزم
و یه بار ویرایش پست رو بزن


همین کارو کردم. ولی از اونجایی که استعداد فوق العاده ای در وبلاگ نویسی دارم، باز هم موفق نشدم. (یعنی اون کدی ابزاری که ساخته می شه رو کپی کنم همونجایی که نوشته های پستم رو می نویسم بعد اون گزینه ای که بالای صفحه هست (وبرایش لینک) رو بزنم؟)
خانومی
30 بهمن 91 10:30
ای جانم چه نازی میکنه برا مامانش
واقعا صداش برای موذن شدن و مداح شدن خوبه
پرنده دارید؟


خداکنه اینجوری باشه. بابا چه دقتی دارید شما. بله یه دونه سهره کوچولو داریم که نیت کردیم عید امسال به مناسبت تولد پسرم آزادش کنیم.
خانومی
1 اسفند 91 0:39
آره همون جوری که گفتی باید بزاری ینی من اونجوری گذاشتم
البته تو امکانات جانبی هم خوبه که
فقط تو پستت بنویس که تو امکانات جانبی هست و فلش پلیر باید آن باشه
..........
خوب ما اینیم دیگه
منم اول بارداری یه بلبل خرما داشتم که از تولد تا 2 سالگیش داشتمش آزادش کردم
دلم براش تنگ شده
.............
وزن تولد پسرت چند بود؟



تا 2 سالگی خود پرنده؟ مگه تاریخ تولدشو می دونستید؟ خوب کاری کردید آزادش کردید. من که از وقتی خریدیمش عذاب وجدان دارم تا حالا.
پسرم 3/300 بود.
مامی امیرحسین
1 اسفند 91 15:25
وای ی ی ی ی ی ی ی ی خداااااااااااااااا من اینو میخورم.......................................!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی کار قشنگی بووووووووود دکتر


پس اونوقت ما چی بخوریم؟
دکتر؟ کدوم دکتر؟ من که دکتری نمی بینم
محبوبه
1 اسفند 91 22:49
واقعا عالیه ، کلی کیف کردیم انشالله سری بعد باتصویر باشه


به به به به. عمه جون. چشم ما و محمدسجاد روشن شد از دیدن پیامتون. آخه صدا و تصویر رو نمی شه با هم گذاشت. حالا ایشالا کمتر از یک ماه دیگه همون جهرم پخش زنده داریم .
خانومی
13 اسفند 91 14:53
آره سه روزش بود که آوردمش
از باغ برام آوردن
مثل یه نی نی بهش رسیدم
هر دو ساعت باید غذا میریختم تو دهنش
تا یکی دو ماه اینجوری بود


پس خیلی بهش وابسته بودید