وسایل بیمارستان
آخی! خیالم راحت شد. بلاخره دیشب، وسایل بیمارستانتو گذاشتیم. البته توی بیمارستان گفتن هیچ چیزی به جز شناسنامه و کارت ملی والدین لازم نیست، ولی مگه من دلم طاقت میاره؟
تازه اونقدر زیاد برات وسایل گذاشتم که فکر کنم مامان جون که اومد نصفشو از توی کیف برداره.به جز وسایل توی کیفت، پتوی نوزادی و قنداق فرنگیت رو هم خیلی خوشگل بسته بندی کردم و گذاشتم توی یه پاکت قرمز بزرگ. البته در همه مراحل بابایی هم همراهیمون می کرد.
می خوای بهت بگم توی ساکت چی گذاشتم؟ باشه...
1- بلوز و کلاه ململ (ململ پارچه ای لطیف و مناسب پوست نوزادان است)
2- دو تا روسری ململ
3- لباس متبرکی که قبلا برات توضیح داده بودم شامل رکابی، شورت و کلاه
4- یک دست لباس سایز صفر شامل بلوز و شلوار
5-یک سرهمی مخمل برای وقتی که می خوایم از بیمارستان بیاریمت خونه انشاالله
6-دو تا پارچه خشک کن
7-یک عدد قنداق
8- شیشه شیر و پستونک
9- سه عدد پوشک
10- جوراب
11- یک پوشه شامل کپی شناسنامه و کارت ملی خودم و بابایی و همه آزمایشات و سونوگرافی ها
یه کم زیاده, نه؟
خدا رحم کرد که بیمارستان گفته بود هیچی نیارید وگرنه، کل سیسمونیت رو می ذاشتم توی ساکت یا به پیشنهاد بابایی کمدت رو می بردیم مستقر می کردیم توی بیمارستان.
راستی امروز ، روز آخر از هفته سی و هفتم با هم بودنمونه. از فردا وارد هفته سی و هشت می شیم.
پسرم الان دیگه لازم نیست اینقدر محکم به مامانی بچسبی. کم کم می تونی این وابستگی رو کنار بذاری و بیای بغلمون. البته کم کم، نه همین الان، بهتره تا آخر هفته که مامان جون میاد صبر کنی. این پیشنهاد من بود ، باز هم هرجور خودت راحت تری، تپلی من.
من امروز دانشگاه، کلاس داشتم ولی می بینی که خونه هستم. آخه امروز کلاس ها به خاطر برگزاری سمینارها تعطیله. چه کیفی داره این جور تعطیلی ها.