بعد از یه غیبت طولانی
اووووووووه باورم نمیشه. یعنی من از 17 مرداد دیگه اینجا پست نگذاشتم .
راستی سلام. یه سلام گرم
توی این مدت من و پسرم کلی پیشرفت داشتیم. جمله های زیبای آقا سجاد سرآمد همه پیشرفت هاش بوده. و البته قطع 80 درصدی شیر شیر خوردنش که البته منجر به شروع وزن گیریش بعد از یه دوره طولانی وزن نگیریش شد.
توی این مدت پسرمون تیپ زد و رفت مراسم ازدواج عمه خانم. بعدش هم عمه خانم و عمو اومدن خونه ما .
و
و
و
واین شد که ما تا امروز پستی نذاشتیم.
خب ....
همونطوری که گفتم پسرمون خیلی جمله های مارو تکرار می کنه و خودش هم خیلی جمله ها رو می گه.
صلوات فرستادن رو بدون اینکه ما باهاش کار کرده باشیم احتمالا از توی مسجد ، یاد گرفته.
بسیار زیاد جیغ میزنه که البته این موردش با کم محلی ما در چند روز اخیر کمتر شده.
موقع غذا خوردن باید اول به اسب و نی نی و جدیدا به ساعت رومیزی غذا بده و بعد خودش غذا بخوره. (امروز که دیدم به ساعت هم غذا میده اول اومدم بهش بگم ساعت غذا نمیخوره ولی بعد یادم اومد که دنیای اون یه شکل دیگه است)
مامانیش هم که من باشم بلاخره بعد از مدت ها وارد مسیر پروژه شده و تقریبا هر روز به خودش زحمت میده و سه چهار ساعتی در دانشگاه حضور پیدا میکنه. واقع خسته نباشم