پسر عزیزم ، محمد سجادپسر عزیزم ، محمد سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

محمد سجاد، موهبت الهی

چند تا خاطره کوتاه

1393/6/30 23:09
240 بازدید
اشتراک گذاری

برای یکی از اولین بارها ، موقع رانندگی بابایی با محمدسجاد صندلی جلو نشستیم. وسط خیابون آقا هوس کردن ترمز دستی رو بکشن.باز خوب شد تا وسطای ترمز که رسید متوجه کارش شدیم.

 

به تقلید از باباش که وضو میگیره همه جزئیات رو رعایت می کنه از جمله : شستن بین انشگتان دست با گره کردن دست ها در هم و بالا و پایین بردن انگشتر برای رسیدن آب به قسمت زیرش.

 

در رقابت سختی که با نی نی براش پیش اومده بود حاضر شد با شیر خوابیدن رو ترک کنه و به جاش نذاره نی نی روی پای مامانش بخوابه. حالا دیگه این مدلی میخوابونمش . نی نی جون متشکریم

 

افتاده بود زمین و روی زانوش یه زخم عمیق ایجاد شده بود. ولی چون مرد کوچک من گریه نکرده بود ما متوجه نشدیم. وقتی فهمیدم و بعد از کباب شدن دلم، براش چسب زدم و از اون موقع بود که گریه های سوزناکش شروع شد و حاضر نبود پاش رو یه ذره خم کنه. تا وقتی مجبور شدیم چسب رو باز کنیم. برعکس شده ها

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان محمدمهدی
3 مهر 93 23:45
الان نی نی یعنی کی یا چی؟!!نکنه شما هم یه دفعه نی نی دار شدید مثل ما؟
فاطمه - مامان محمدسجاد
پاسخ
نه بابا. مگه همه مثل شما مامان زرنگن؟ حالا به زودی از نی نی مون رونمایی می کنیم.فقط عجالتا نی نی مال خود محمدسجاده