پسر عزیزم ، محمد سجادپسر عزیزم ، محمد سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

محمد سجاد، موهبت الهی

یزد گردی

1392/6/11 17:46
379 بازدید
اشتراک گذاری

بابایی هفته پیش ، دانشگاه یزد کنفرانس داشت. ما هم بار و بنه رو جمع کردیم و با هم راهی سفر شدیم. این دفعه قطار رو برای مسافرت انتخاب کردیم. که حقیقتا از ماشین و هواپیما خیلی بهتر بود. چون هروقت محمد سجاد خسته می شد ، می رفتیم یه گشتی می زدیم توی راهروها. اونجا رفتیم خونه دوست دوران داشنگاهم. خیلی خوش گذشت که رو سه روزی پیش هم بودیم و خاطرات دانشگاه رو با هم مرور کردیم. دوستم یه محمدجواد دو  و نیم ساله هم داره که خیلی بامزه شبیه مامانش حرف می زنه. با هیجان و جذاب. کلی هم اسباب بازی داشت و خیلی جالب بود که در یک زمان خاص ، محمدجواد و محمدسجاد دقیقا می خواستن با یه اسباب بازی ، بازی کنن و این بود که چند دقیقه یا چندساعت یک بار صدای یکیشون (اونی که زورش کمتر بود) به آسمون می رفت. عکسای سفرمون توی ادامه مطلبه...

 

اول از همه آقا محمدجواد که حق صاحب خونگی به گردن ما داشتن:

بعد هم عکسای یزد گردیمون که با تور یزد گردی دانشگاه رفتیم:

آتشکده (خیلی معلومه. نه؟)

برج ساعت مسجد جامع:

خود مسجد جامع:

و بالا رفتن از دیوارهای زیبای مسجد جامع:

اینجا اسمشو نفهمیدم چون سرگزم بیسکوییت دادن به پسرم بودم:

تازه پسرمون این لباس خوشگل رو هم که هنردسته از مامان محمدجواد هدیه گرفت (به ظرافت فوتوشاپ مامان توجه نکنید، خداییش اصلا وقت نداشتم- پسرمون از پوشیدن لباس زمستونه در گرمای یزد اصلا راضی نبود و داشت گریه می کرد . منم سعی کردم چهره خندانشو که خیلی خوشگلتره بذارم ):

بارم جای همه خیلی خیلی خالی بود.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

بابای ملیسا
11 شهریور 92 19:56
سلام . ضمن تبریک به خاطر نوشته های زیباتون ، وبلاگ ملیسا خانم به روز شد . ممنون می شم اگر به کلبه مجازی دردونه این حقیر قدم بزارید و با گذاشتن یک یادگاری ، خاطره ای شیرین برای فردای ملیسا رقم بزنید . ممنونم از لطف شما .
مامان محمدمهدی
12 شهریور 92 10:16
سلام
حالا زور کی بیشتر میچربید؟!!
چرا لباس زمستونی؟!


به نظر شما زور کی بیشتر بوده؟

فقط می خواستم لباسشو تست کنم. برای یه دقیقه
مامان امیرحسین
12 شهریور 92 12:20
سفر انگار حسابی به محمدسجاد خوش گذشته.
همیشه به سفر و مسافرت


ممنون خاله . شما هم به همچنین
آسمان
12 شهریور 92 12:35
ای جان
ماشالا چقدر آقا شده
عجب فوتو شاپی


آقا.
خیلی قشنگ شده. نه؟
الهام مامان اوینا
12 شهریور 92 15:52
دوستان به جااااااااااااااای ما.. انشاا... همیشه به گردش انشاا...
لباس هم مباااااااارکه..
به لطف این پست یه سفر هم برای اولین بار رفتیم یزد


ممنون. ا شما یزد نرفتید؟ عالیه. جاهای دیدنیش یه طرف... شیرینی هاش یه طرف.... مردم مهربونش هم یه طرف
مامی امیرحسین
12 شهریور 92 21:24
سلام
همیشه به سفر
خصوصی


سلام شما هم ...
البته بعد از بزرگ شدن فسقلیا بیشتر خوش می گذره
مامی امیرحسین
12 شهریور 92 23:45
وای ماشاالله به گل پسر از طرف من لپاشو بکش. حسابی خوردنی شده!
راستی عکس فتوشاپی ام خیلی ایده جالبی بود


لپاشو یواش کشیدم. اونم ده بااااااار
الهام (مامان امير حسين)
13 شهریور 92 16:23
سلام فاطمه جون
يزد...!!!
خيلي خوبه
منم يه بار رفتم كلي خاطره
دارم
عجب پسر خوش عكسي!!
ماشاالله
اونجا كه نميدوني كجاست!!امير چخماق نيست؟
ظرافت فوتوشاپت اسيرم كرده!!اصلا منو كشته!!
بازم خوبه!!
آفرين


امیرچخماق؟؟؟؟ نه اونجارو می شناسم. اینجا پشت مسجد جامع بود توی کوچه ها.
اگر سفارش کار فوتوشاپ داشتید می تونید رو من حساب کنید. یه وقت تعارف نکنیدا.
محمدسجاد و زينب بانو
15 شهریور 92 20:13
سلااااااااااااااااااام
به به سفر يزد چه صفايي داره.
انشالله سلامت باشين همه تون


سلامممممممممممممممممم.
شما و کوچولوهای گلتون هم انشاالله همیشه سلامت باشید.
زینب السادات(مامان تسنیم)
17 شهریور 92 15:43
به به چه گل پسرهایی دلمون برای مامان محمد جواد خیلی تنگ شده
راستی شنبه نمیاد تهران؟
آخ جون دوباره محمد سجاد گلم را میبینم


منم کلی ذوق دارم که شنبه همدیگه رو می بینیم. فکر نکنم بیان تهران.
زهرا (مامان طه )
18 شهریور 92 14:36
همیشه به سفر عزیزممممم

بروزم گلم


متشکر. میام پیشتون
خاله سکینه
18 شهریور 92 20:32
سلام دوست عزیزم, همیشه شاد و پیروز باشید, خوش به حالتون دوست خوبتونو دیدید؛محمد سجاد جون، خاله ای لباست خیلی قشنگ به شادی بپوشی عزیزم


ممنون خاله.کم پیدایید. جاتون خالی بود. کلی خاطره اونروزا یادآوری شد.