ماه نهم
اول از همه میریم سراغ اون بالا. یعنی موهای محمدسجاد و یه کم این طرف تر، یعنی دست های هنرمند مامان. نتیجه اولین هنرنمایی مامان خانم روی موهای ناز محمدسجاد نازنینش:
البته من مثل بابایی موهای نازنین پسرمو خیلی سخاوتمندانه کوتاه نکردم.
بعد می ریم سراغ بازی های محمد سجاد که شامل ماشین بازی
و سقوط دادن برج قورباغه و مکعب های رنگیه (اینارو به اضافه کتاب و چند تا چیز دیگه چند روز پیش برات از انقلاب گرفتیم):
قربونت برم عزیزم که اینقدر ناز و خوشمزه شدی.
این روزا دائم در حال گفتن "عیده عیده" و یا "ایده ایده" هستی .
از بعد از مریضیت ، بلاخره حرکت کردی و حالا راحت سینه خیز جلو می ری.
داری تلاش می کنی از حالت سینه خیز رفتن به حالت چهاردست و پا در بیای. و ما رو مبهوت در خلقت خدای بزرگ می کنی با این تلاشت.
بعضی غذاها که نیاز به نرم کردن توی دهان داره رو نمی خوری. چند دقیقه پشت سر هم لقمه ها رو می ذارم توی دهنت، سرخوش از این که داری غذاتو تند تند می خوری و وقتی می خوام ظرفای غذارو بردارم و کار تموم می شه با یک حرکت زبون همه رو می ریزی بیرون. منم راه جدید پیدا کردم برای اینکه اونا رو بهت بدم مثلا زرده تخم مرغت رو توی فرنیت حل می کنم و سیب زمینیت رو توی ماست.
جدیدا شب ها دیر می خوابی و از سر سفره افطار نق می زنی تا موقع خواب. فکر کنم دندونات دارن اذیتت می کنن. البته چشمم آب نمی خوره که بخوان بیرون بیان. تازه قسمت سختش اینه که موقع سحری هم بیدار می شی و با هیچ روشی هم راضی نمی شی که بخوابی. عیب نداره گلم. تو سرحال و سالم باش. ما گوش به فرمانتیم فعلا (می تونی تا هفت سالگی از این شرایط حداکثر بهره رو ببری)