پسر عزیزم ، محمد سجادپسر عزیزم ، محمد سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

محمد سجاد، موهبت الهی

گل مامان

1392/2/30 22:57
249 بازدید
اشتراک گذاری

خونه مامان جون که بودیم، هر بار که چشمم به باغچه پر از گل های قرمز  می افتاد، نقشه گرفتن این عکس ها هم از سرم  می گذشت.  آخرش هم روزی که بابابزرگ باغچه رو هرس کرد و تعداد زیادی از گل ها هم با شاخه هاشون جدا شدن از بوته، سریع دست به کار شدم و با مامان جون با آماده کردن مقدمات لازم، نقشه ام رو عملی کردم.

حالا شما بگید، گل ما گلتره یا اون گل های دور و برش؟

 

این روزها خیلی دلبری می کنی از من و بابا. برامون "به" می گی. البته فکر نمی کنم منظورت به به باشه. شاید می خوای کم کم بگی بابا.

توی بغلم که پشت به من نشستی، بر می گردی و دستت رو می کنی دور گردنم (البته میای طرف گردنم و من یه کم کمکت می کنم تا بلند بشی).

بعضی وقتا بغل هیچ کس (حتی بابا ) آروم نمشی و فقط من رو نگاه می کنی و گریه می کنی ، دستت رو طرف من دراز می کنی تا بغلت کنم .  و با این کارت بهترین حس دنیا رو نصیبم می کنی.

بعضی شب ها لثه هات خیلی اذیتت می کنه. نمی دونم آثار دندون در آوردنته یا فقط یه هشداره برای ماه های آینده. موهات رو هم که جمعه بابا کوتاه کرد ولی جلوشو دست نزد به خاطر دل مامان.

امشب برای اولین بار وسط بازی آسیب دیدی و دهانت خورد به اون هاپویی که باهاش آهنگ می زنی. عجب گریه ای سر دادی . فدای تمام وجودت بشه تمام وجودم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

آزاده
30 اردیبهشت 92 22:55
چه عجب پست جدید گذاشتی... این گل پسرو که نمیاری دانشگاه ما ببینیم لااقل عکساشو زود به زود بذار کیف کنیم.
خیلی ناز شده عکساش...


سلام خانم دکتر آزاده. ما میاریم ، شما تشریف ندارید. دیگه پسرم شاکی شده که کی خاله آزاده رو می بینم؟ آخرین باری که اومدیم هم همین سه شنبه پیش بود.
مامان تسنیم
31 اردیبهشت 92 12:20
معلومه محمدسجاد گل تره
بچه ها خیلی قدردان محبت هستن خیلییییییییییی
همینه که دوست داره میاد گردنت را میگیره کم کم بوست میکنه خودش میاد میشینه رو پاهات صورتش را می مالونه رو صورتت و ....کلی کیف میکنی اون لحظه ها
تازه میگن وقتی برات بشینه حرف بزنه درد و دل کنه که دیگه آخر حس خوبهای دنیاست....


وای خدایا. چه حسیه این حس مادری. خدا به همه بده انشاالله.
مامان محمدمهدی
1 خرداد 92 15:15
آفرین چه خلاق!!
جداً نی نی ها گلن اونم زیباترین گلها
خیلی مراقب دندوناش حین بازی باشید که ضربه نخورن.دندون جلویی پسر من هم بخاطر ضربه تو بازی خراب شد و مجبور به کشیدنش شدیم.
حالا خداروشکر که اینبار به خیر گذشته


آره خدا رو شکر، ولی منظورتون کدوم دندونه؟
الهام
1 خرداد 92 15:26
واااااااااااااااااااااااااای عززززززززززززززززززززیزم چفدر قشنگه!! بوووووووووووووووس
مامان محمدمهدی
1 خرداد 92 21:58
دندونای جلو بالا و پایین دیگه که بیشتر در معرض آسیبن




درست می فرمایید. ولی خدا به محمدسجاد ما رحم کرد که دندواش در نیومدن هنوز. البته ضربه هم خیلی کاری نبود. از راهنماییتون ممنون. باید بیشتر مواظب باشم.

مامان امیرحسین
1 خرداد 92 23:13
به خانم دکتر، عکاس حرفه ای هم شدی؟ ایده های جالبی می زنی. این محمدسجاد باید کلی افتخار کنه به این مامان


ای بابا . ای بابا . شرمنده می کنید خانم دکتر یک ترمه رو. فعلا که داریم با گل پسر خوش می گذرونیم.
قهرمان شکست ناپذیر
2 خرداد 92 17:36
سلاااااااااااام
به به ....

دوست مي داشته ناک شدم عکش رو...



عجب ترکیب زیبایی به کار بردید. من هم شیفته سای این صنعت ادبی شمایم.
قابل توجه مامان محمدباقر، این از اون صنایع ادبی هست که خدمت شما عرض کردم.
آسمان
3 خرداد 92 18:19
عجب عکس هنری شده
احسنت



لطف دارید