پسر عزیزم ، محمد سجادپسر عزیزم ، محمد سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

محمد سجاد، موهبت الهی

صلوات (برای شادی روح آبابا)

1392/2/16 23:02
234 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه 6 اردیبهشت، صبح زود عمه زنگ زد و یه خبر بد داد بهمون. آبابا ، بابای مادر جون به رحمت خدا رفته بود. بعد از چند روز خونه نشینی. خوب رفت... بدون نیاز به خلق .... انشاءالله که اونجا با پسر شهیدش همنشین بشه.

بابایی هم بابابزرگش رو خیلی دوست داشت. مردی آرام و کم حرف...

عید که رفته بودیم و محمدسجاد برای اولین بار رفته بود خونه شون، آبابا جلوی گل پسر بلند شده بود از خوشحالی. خدایش بیامرزد.

بعد از شنیدن این خبر، ما هم سریع وسایل رو جمع کردیم و رفتیم جهرم. الان هم اونجاییم. البته بابا زودی برگشت تا به کاراش برسه. و من و محمدسجاد موندیم تا پسرمون کمی از هوای خوب جهرم و بودن در کنار پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هاش کیف کنه.  حالا هر روز می ره توی حیاط خونه چرخ می زنه و گلها رو  تماشا می کنه.  البته شبها خیلی بد می خوابه و  نمی ذاره مامانی هم بخوابه ولی عیب نداره.

کلی هم اینجا بخور بخور راه انداخته دور از چشم دکتر.  دلش هم کلی برای باباش تنگ شده. دل بابایی چه طور؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان محمدمهدی
14 اردیبهشت 92 10:27
خدا رحمتشون کنه و با شهدا محشور باشن ان شاءالله
مامان تسنیم
14 اردیبهشت 92 12:33
دیگه واقعا کم کم داشتم نگران میشدم میخواستم امروز بهت زنگ بزنم خدا رحمتشون کنه...
فاطمه مامان زهرا
14 اردیبهشت 92 23:56
خدا با أنبياء و أوليا محشور شان كند أن شااله
مامان امیرحسین
15 اردیبهشت 92 12:25
خداوند روح اش را قرین رحمت بزرگ خود کند
الهام
16 اردیبهشت 92 14:53
خدا بیامرزدشون روحشون شاد
الهام مامان آوینا
18 اردیبهشت 92 15:19
خدا بیامرزدشون....غریق رحمت الهی بشن الهی