پسر عزیزم ، محمد سجادپسر عزیزم ، محمد سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

محمد سجاد، موهبت الهی

دستای کوچولو

1392/1/31 12:46
230 بازدید
اشتراک گذاری

یادم رفته بود برات بگم، اولین باری که خودت غلت زدی اون شبی بود که تا صبح بیدار بودیم و داشتیم وسایل سفر به جهرم رو آماره می کردیم. دم دمای اذان صبح بیدار شدی ویه غلت جانانه زدی. اینجوری بود که کلا خواب از سر ما پرید. چند روز بعدش هم یاد گرفتی بعد از غلت زدن، به حالت اولیه ات برگردی.

حالا مهارت استفاده از دستهات خیلی زیاد شده. همه چیز رو می گیری و سریع می بری سمت دهانت.  اسباب بازی ها و جغجغه هات رو که خیلی راحت دست میگیری و تکون تکون می دی. آویز بالای گهوارت رو می گیری و محکم می کشی در حد شکستن.

هر کی بغلت می کنه با گرفتن بینیش ازش تشکر می کنی. 

چند روزیه یاد گرفتی وقتی می ریم بیرون روسری منو می کشی و .... و لذا من تا اطالاع ثانوی باید موقع بیرون رفتن فقط از مقنعه استفاده کنم.

عینک بابا رو از توی جیب یا روی چشمش بر میداری.

وقتی کتاب برات می خونم می خوای کتاب رو از دستم برداری، نمی دونم شاید هم فکر می کنی شکل هاش واقعیه و می خوای اونا رو برداری.

مو کشیدنت که دیگه داره من و بابا رو کچل می کنه. وقتی بابا شما رو می ذاره روی دوشش موهاش رو محکم می گیری تا نیفتی. دیروز که توی پارک طالقانی، بابا شما رو گذاشته بود روی دوشش و کلی کیف کرده بودی، یهو دیدم یه دسته از موهای بابارو گرفتی و بردی توی دهنت و .... . 

دیروز توی فروشگاه، هر چیزی که از توی قفسه ها بر می داشتیم چنگ می زدی و ازمون می گرفتی .

 

به رانندگی هم خیلی علاقه داری. بابایی هم دوست داره زودی استعداد هات رو شکوفا کنه. می ذاره شما رو جلوی فرمون و اگه من نباشم شروع می کنه به رانندگی (وای وای وای) .

موقع خواب خیلی به من وابسته شدی. یه دفعه وسط خواب بیدار می شی و بدون اینکه چشم هات رو باز کنی، با تکون دستهات دنبال من می گردی. وقتی دستم رو گذاشتم توی دستات، دوباره آروم می خوابی.

خدا رو شکر یاد گرفتی بدون بغل کردن، روی زمین بخوابی . البته باید خیلی خوابت بیاد و خسته باشی. من هم باید تا چند دقیقه پیشت باشم و نوازشت کنم  تا خوابت ببره.

پسر مهربونم.  خیلی بیشتر از همه دنیا دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

علامه كوچولو
31 فروردین 92 11:48
سلاااااااااااااااااااااام
ماشاءالله
شما در وضعيتي كاملا طبيعي به سر ميبريد نگران پارگي كتاب شكستگي وسايل كچلي سر ،بهم ريختگي فروشگاه محل خريد خاموش روشن شدن لامپها و حتي تلويزيون شلوغي منزل و حتي رانندگي بدون گواهينامه نباشيد اوصاف يادشده چراغ سبزي است براي همه والديني كه از وجود يك فرشته ناز دوست داشتني و صد البته دلربا متنعمند
با تشكر.....مديريت پخش


الحمدلله، کثیرا علی کل حال.
یادآوری زیبایی بود
مامان تسنیم
31 فروردین 92 12:00
من میفهمیدم این بچه ها چرا به عینک و مو روسری کشیدن علاقه دارن خیلی خوب میشد
چه خوب که خودش میخوابه
من که یکی دوبار دیدم تسنیم خودش بخوابه یعنی اگه من باشم که فقط با شیر میخوابه که دیگه برای دندوناش خیلییییییییی بده موندم چه کنم
اون عکسای فروشگاه هم با حال بود


حتما احساس می کنن اینا چیزای اضافی توی چهره مامان و باباشونه.
نه بابا سخت نگیر. دندوناش طوری نمی شه. به قول دکتر محمدی، مگه مامانای ما چی کار می کردن؟
مامان محمدمهدی
31 فروردین 92 13:52
سلام
خدا حفظش کنه. خیلی خوردنیه گل پسرت
دلم هم هوای خواهرزاده 9 ماهمو کرد این مطالبو خوندم


خدا شما رو به خواهرزاده و خواهر زاده رو به شما برسونه به زودی.
الهام
31 فروردین 92 15:07
آخ جانمی جان
داری به حال من میوفتی؟؟؟!!
تو کار داغون کردن بینی هم که هستین؟؟یادم باشه بغلش نکنم
چه خریدی میکنه؟!!


اوخ اوخ اونم چه داغون کردنی. می گیره عین فرمون ماشین اینور و اونورش می کنه
مامان امیرحسین
31 فروردین 92 22:25
آخی مثل اینکه علاقه عجیبی به رانندگی داره چقدر هم دقیق به جلو نگاه می کنه.
من که موقع خوابوندن امیرحسین داستانی دارم بعضی اوقات من از فرط خستگی نزدیکه خوابم بره ولی این گل پسر اصلا نمی خوابه


البته الان هم پسر ما تازه این کارو یاد گرفته ولی کمتر اجراش می کنه. بیشتر اوقات من هم همون داستان ها رو دارم
♥●•٠·˙عارفه مامان فاطمه حلما جون♥●•٠·˙
31 فروردین 92 23:26
الهی عزیزم
ماشالله باهوش شده


ممنون خاله
الهام مامان آوینا
1 اردیبهشت 92 15:36
فاطمه جون به امید اون روز که گل پست ماشین را برداره و دوتایی با هم برید خرید خونه را بکنید و بیاد (گل پسری رانندگی کنه)


دیگه اون روز فکر نکنم منو با خودش ببره. آخه قراره زودی دومادش کنیم