پسر عزیزم ، محمد سجادپسر عزیزم ، محمد سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

محمد سجاد، موهبت الهی

فاطمیه

1392/1/26 10:27
226 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سرباز کوچک آقا. سلام پسرم

اولین فاطمیه زندگیت چه طور بود؟ با داغ های مادر دوعالم آشنا شدی؟

خدا کند حق تو را در این چند روزه به جا آورده باشم.

محمدسجاد مامان! سال قبل این روزها ، حال خیلی بدی داشتم، خیلی. مخصوصا اینکه همه جا سفره انعام حضرت زهرا باز بود و من هم به بوی هر سفره ای، حساس. ولی برای سعادتمندی طفلی که در وجودم بود، سختی را به جان خریدم و با بابا توی مراسم فاطمیه بیت شرکت کردم.

امسال هم که تو در آغوشم بودی ، باز مثل قبل.شب ها بیت رهبری و روز شهادت مصلا... در کنار همه سیاه پوشان

نا آرامی می کردی و گریه سر می دادی. این بار روضه حضرت زهرا را در گوشت زمزمه کردم. اشکها را که می دیدی، آرام می گرفتی و نگاه می کردی. خیره خیره...

تو را به دست های مجروح حضرتش سپردم تا برای سربازی فرزندش، پرورشت دهد.

آقا، منتقم سیلی مادر است. تنها نگذار مولایمان را.

روسفیدمان کن، فرزندم

محمدسجاد، روز شهادت حضرت زهرا (س)، مصلای تهران:

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامان محمدمهدی
26 فروردین 92 11:13
سلام
قبول باشه عزاداریهای شما و گل پسر
ولی چه همتی دارید ماشاءالله!!


ممنون. ماشاالله به شما و محمدمهدی. خدا کنه اصلش درست باشه
علامه كوچولو
26 فروردین 92 12:00
سلام
عزاداريتان قبول!
حرف دل بود لاجرم بر دل نشست.......


قبول حق.
الهام مامان آوینا
26 فروردین 92 15:26
فاطمه جون شب شهادت حضرت فاطمه (س) می خواستیم بیایم بیت رهبری... منتها احساس کردم اوینا اذیت خواهد کرد و اونجا هم شلوغ باعث اذیت دیگران میشیم... یکی از همسایه هامون خیلی بنده خدا اصرار کرد منتها من به خاطر اوینا نیومدم... ولی اگر خدا بخواد حتما سال اینده شرکت خواهم کرد... شاید اوینا یکم بزرگتر بشه و اذیت هاش کمتر...


محمدسجاد هم اذیت می کرد. مجبور شدم کل مراسم رو بغلش کنم و بایستم تا گریه نکنه. ولی ارزششو داشت. دوست داشتم از الان ببرمش. راستی شب شهادت شلوغ نبود ولی دیشب آنچنان شلوغ شده بود که تا به حال ندیده بودم
قهرمان شکست ناپذیر
26 فروردین 92 17:24
به به...
اسمش را که می نویسی و می بینمش دلم قنج می رود!!!


ما هم تو وب شما دقیقا همین حال بهمون دست می ده. باور کنید
آسمان
26 فروردین 92 18:49
قبول باشه عزاداریهای گل پسر
ایشالا سرباز آقامون باشه...


ایشالا
الهام
26 فروردین 92 21:24
محمد سجاد عزيز

عزاداريات قبول باشه خاله جوني

التماس دعاي زياد




ممنون خاله جونی. شما هم مارو دعا کنید

آسمان
28 فروردین 92 12:12
سلام عزیزم
خصوصی دارین


ممنون مامان خانم
مامان تسنیم
28 فروردین 92 20:31
خدایی همت بالایی داری ها
خوب فاطمه ای که من میشناسم کارهای سخت زیاد کرده
البته ما هم تسنیم را تا 7-8 ماهگی خوب هیات بردیم ولی الان نمیشه آخه همش میخواد بدو بره و خوب....


راست می گی ها به اون جاهاش فکر نکرده بودم. ولی دیگه اون قسمت ها رو باید بابایی یه فکری به حال خودش بکنه