نیشکر خونه ما
من و بابایی این روزها باید خیلی مواظب خودمون باشیم. آخه قند خونمون حسابی رفته بالا. نمی دونیم شیرینی های عید رو چی کار کنیم.
بلاخره با یه همچین پسر شیرین عسلی که ما توی خونه داریم، روزی یک گاز هم بسه تا قند خونمون به این حد برسه.
کلی شیرین شده و کلی هم خوردنی این پسر ما.
کارای جدید که فراووووون انجام می ده و دل ما رو قیجی ویجی می کنه.
این کارارو چند وقتیه شروع کردی به انجام دادنشون ولی من الان می نویسم:
پتوت رو که می ندازیم روت سریع می گیریش و می بریش توی دهنت.
موقع پوشک کردنت که باید کلی انرژی مصرف کنیم از بس که دست و پا می زنی و انگار می خوای پرواز کنی با حرکتای دستت.
وقتی باهات حرف می زنیم تو هم پشت سر ما شروع می کنی به حرف زدن و با گفتن "گ" های کشیده احساساتت رو بیان می کنی.
180 درجه حول محور سرت می چرخی و جای سر و پات عوض می شه. البته زاویه چرخشت به بیشتر از این ها هم می رسه. بستگی به زمانی داره که در اختیات می ذاریم.
اصلا به حالت خوابیده بند نمی شی و همش دوست داری بایستی (بیچاره کمر من)،چند شب پیش هم توی بغل بابایی یهویی خودت بلند شدی و بابایی وسط راه گرفتت تا نیفتی.
امروز که خوابونده بودمت روی زمین و داشتم باهات صحبت می کردم دیدم داری مدام تلاش می کنی برگردی روی شکمت. منم یه کوچولو کمک کردم و با همون کمک کوچولوی من موفق به این کار شدی و بعدش هم چندین بار دیگه این کارو کردی. این هم نتیجه یکی از همین تلاش هات:
و اگر هم خودم بذارمت روی زمین ، راحت سرتو بلند می کنی و به اطراف می چرخونی مثل این:
و از همه مهم تر به نظر من اینکه وقتی یه چیزی رو جلوت می گیریم با یک حرکت ضربتی هر دو دستتو میاری سمت اون چیز و می گیریش و می بریش سمت دهنت (البته بدون کمک گرفتن از حرکت انگشت هات)، مثل این:
چند روز پیش هم که آسمون هممون رو غافلگیر کرد و صبح که از خواب پا شدیم همه شهر سپیدپوش شده بود ولی ما باز هم ترسیدیم که تو رو ببریم توی برف . ولی اون روز پسر خاله علیرضا یه آدم برفی بامزه درست کرد که دلم نیومد عکسشو اینجا نذارم: