پسر عزیزم ، محمد سجادپسر عزیزم ، محمد سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

محمد سجاد، موهبت الهی

خدای مهربون من...

1391/9/1 18:16
228 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا ! چقدر این روزها ، نشتن و بلند شدن از جا سخته. خدایا این سختی رو به همه اونایی که دوست دارن، عنایت کن.

خدایا! چقدر ثانیه ها دیر می گذره. این انتظار منو پریشون کرده. خدایا این پریشونی رو به همه اونایی که دوست دارن، عنایت کن.

خدایا ! دوست دارم یک لحظه راحت بخوابم. بدون نفس تنگی و کمر درد و پا درد و دست درد و گرسنگی و بدون طی کردن مداوم مسیر تخت تا ... . خدایا بی خوابی این روزها یه کم کلافم کرده. خدای مهربون این کلافگی رو به همه اونایی که دوست دارن، عنایت کن.

خد

خدایا ! همه این لحظه های سخت رو خیلی خیلی دوست دارم. توی این شب های پرهیاهوی محرم ازت می خوام که این تجربه رو قسمت همه اونایی بکنی که منتظر یه نی نی ناز هستن.

 

خدای مهربون من! محمد سجاد من رو هم به حق  شیرخواره امام حسین(ع) که امشب روضه اش رو توی گوشه گوشه شهر و از توی همه تکیه های سیاه پوش آقا می شه شنید، به حق آقا امام سجاد(ع) پیام رسان بزرگ عاشورا صحیح و سالم بیار توی بغلم. زمانش برام مهم نیست چون می دونم تو خودت بهتر از هرکسی می دونی کی باید به پسرم اذن تولد بدی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامی امیرحسین
1 آذر 91 21:58
منم هر وقت سختی های بارداری بهم فشار می آورد یاد یکی می افتادم که میگفت حاضرم کل 9ماهو ویار شدید داشته باشم ولی باردارشم!!! ومثل شما خدارو شکر می کردم! ان مع العسر یسری
زینب السادات(مامان تسنیم)
6 آذر 91 23:49
الان حتما خوابی و تو فکر فردا سه شنبه ان شاالله سالم بدنیا میاد پیشاپیش مبارکه
علامه کوچولو
7 آذر 91 15:14
سلام عزیزم همه شیرینیش به این سختی هاشه تموم میشه انشاءالله
خانومی
20 آذر 91 23:08
آخی منم این اواخر بارداری خیلی سختم بود مدام سوزش معده داشتم و شبها چند ساعتی یه بار بیدار میشدم
خودم میگفتم خوبه عادت میکنم برای شب بیداری با نی نی
که همینطور هم شد


آره من هم به عنوان یک تمرین برای شب بیداری بهش نگاه می کردم.