پسر عزیزم ، محمد سجادپسر عزیزم ، محمد سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

محمد سجاد، موهبت الهی

فاطمیه

سلام سرباز کوچک آقا. سلام پسرم اولین فاطمیه زندگیت چه طور بود؟ با داغ های مادر دوعالم آشنا شدی؟ خدا کند حق تو را در این چند روزه به جا آورده باشم. محمدسجاد مامان! سال قبل این روزها ، حال خیلی بدی داشتم، خیلی. مخصوصا اینکه همه جا سفره انعام حضرت زهرا باز بود و من هم به بوی هر سفره ای، حساس. ولی برای سعادتمندی طفلی که در وجودم بود، سختی را به جان خریدم و با بابا توی مراسم فاطمیه بیت شرکت کردم. امسال هم که تو در آغوشم بودی ، باز مثل قبل.شب ها بیت رهبری و روز شهادت مصلا... در کنار همه سیاه پوشان نا آرامی می کردی و گریه سر می دادی. این بار روضه حضرت زهرا را در گوشت زمزمه کردم. اشکها را که می دیدی، آرام می گرفتی و نگاه می کردی. خیره خیره...
26 فروردين 1392

نوروز 92

سال نو همگی با تاخیر مبارک. سال نو پسرم هم مبارک. زیباترین نوروز من و بابایی ، نوروز 92 بود که خدارو شکر در کنار گل پسرمون خیلی خوب و شیرین سپری شد. ما بعد از کلی انتظار بلاخره صبح دوشنبه  بیست و هشتم ساعت 7 به سمت جهرم حرکت کردیم. البته شب تا صبح داشتیم وسایلمون رو جمع می کردیم و بابایی که قرار بود تا جهرم رانندگی کنه هم تا صبح نخوابید وبنابراین ما توی مسیر چند ساعت یک بار می ایستادیم و استراحت می کردیم تا بابایی خواب آلوده نشه.البته پسرم اصلا با صندلی ماشین ارتباط خوبی برقرار نکرد و دائم جیغ می کشید . اونقدر جیغ کشید که وقتی رسیدیم جهرم تا چند روز صداش به شدت گرفته بود.  سرانجام شهر زیبای ما در روز سه شنبه حدودای ساعت 9 صبح ب...
20 فروردين 1392