بای بای شیرشیر
دیگه داشتم از خودم نا امید می شدم در زمینه وبلاگ نویسی. ولی بازم گفتم یه سر به اینجا بزنم برای تجدید روحیه.
22 آبان ماه که تولد مامانی بود ، یه پروژه بزرگ در خونه ما کلید قطعی خورد. محمدسجاد بعد از ظهر با مامان و بابا رفت امامزاده صالح. و با تعجب دید که مامان داره بهش شیر شیر تعارف می کنه. اون هم دو بار. و در حین شیر خوردن ، یه انار دستش گرفته و سوره یس می خونه. محمدسجاد خیلی مشکوک شد. به همین خاطر هیچ وقت اون انار رو نخورد. ولی بی فایده بود چون....
محمدسجاد دیگه باید با شیر شیر بای بای می کرد.
و اینجا بود که مامان به معجزه قرآن بیش از پیش ایمان آورد، چون اون پسری که تا اوووون حد به شیر شیر وابسته بود، بعد از خوردن سیبی که مامان جون در حرم امام رضا ع بهش سوره یس و انعام خونده بود و خوردن آخرین شیر با قرائت یس ، فقط یک بار اون هم به مدت چند دقیقه بطور اساسی برای شیر بدقلقی کرد و بعدش فقط با بهانه گیری های کوتاه قضیه حل و فصل می شد و براحتی بعد از گذشت چند روز به کل شیر شیر رو فراموش کرد.
در اون چند روز هم فقط وقتی مامان گوشی تلفن رو دستش می گرفت یادش میومد که شیر شیری هم وجود داشته. که اون هم با مکالمه با موبایل حل شد. یکی دو دفعه هم با اشاره به منبع شیر شیر غیر مستقیم درخواستشو مطرح کرد و گفت "مامان ! این چیه؟" و اونجا بود که موردحمله بوسانه مامان قرار گرفت و همه چیز باز هم فراموش شد.
ورودت رو به دوره جدید زندگیت تبریک می گم پسر گلم.
دلم برای روزهایی که چسبیده در آغوش من آروم می گرفتی تنگ میشه.
پ ن : شیر شیر در فرهنگ لغات محمدسجاد معنای کاملا متمایزی از شیر داشت و الان در سبد غذایی محمدسجاد شیر خانم گاوه جایگزین شیر شیر شده .