یک قدم دیگر
این مطلب باید در تاریخ ثبت بشه. پسری که تا یک ساعت شیر نخوره یا در آغوش بابا پیاده روی نکنه، خواب به چشماش نمیاد، خودش میاد و سرشو میذاره کنار من روی بالش ، می خواد فرار کنه که با صدای لالایی من به دام میافته. کم کم چشماش رو می بنده و در کمتر از پنج دقیقه به خواب میره. این حادثه بزرگی بود برای من مادر... و این یعنی یک قدم به سوی بزرگ شدن
نویسنده :
فاطمه - مامان محمدسجاد
12:03